قرار نبود
برای آنهایی که بی تقصیرند

به چشمانی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند

به اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست

زندگی شیبی ست   عشق سیبی ست

و وای بر حال آنکه در عشق پایبند نظم و ترتیب است

و اما تو  :

قرار نبود آن وقتهای تو جایشان را با این وقتهای من عوض کند

قرار نبود عشق هم مثل گیلاس- بوسه- عیدی- وتعطیلات تابستان اولش قشنگ باشد

قرار نبود کسی سختش باشد بگوید دوستت دارم

   قرار نبود کسی به هوای شکستن دل دیگری بماند

      قرار بود هر کس به هوای شکستن دل خودش بماند

                   قرار نبود هر چه قرار نیست باشد

          قرار تنها بر بی قراری بود و بس

گمان نمی کنم گناه من رنگین تر از گناه تو باشد

اما یقین دارم که کودک دلت کمتر از پیش بهانه دارائیهای شعر گونه ام را می گیرد

مهم نیست   !

تنها یک چیز یاده همه بماند

     اگر اتفاقی که نباید بیفتد افتاد

تنها برایت می نویسم خودت خواستی تقصیر من نبود

زیر سایه ی امن ترین سایه بان هستی

  دلواپس دلواپسیهای یکدیگر باشیم

بی تو بهار


برف ها
نشستند و......آب شدند
و این شال گردن نیمه تمام
این کلاف های سر در گم
در حسرت دستهای تو پوسید
چه سردترم !
وقتی بهار
بی تو خودش را
چون جعبه رنگ مسخره ای عزضه می کند

دل نوشته

کجایی پس ؟؟....درست همون لحظه هایی که باید باشی نیستی !!

همان چند ساعت هم برای من کافی بود
نوازشت را با تمام سلولهایم می فهمیدم
و چقدر ثانیه ها را می بلعیدم.

حالا
تقدیر اقتدار غرورت را می خواهم
سربلند و پر راز
تو فقط بایست
که حضورت
گرمی زخمها دستهایمان می شود
و
مرهم پینه های دلهامان.
تو فقط بایست
که بودنت،
ترنم بودنمان می شود
در این برهوت نامردمی.
تو فقط بایست
که نفست،
آفتاب روشن عشق است در یکی یکی امان.
تو فقط بایست
که ایستادنت
ایستادنهایمان را می سازد
در سایه ی گسترده ی مهربانی هایت.

ولنتاین مبارک عزیزم

دلم برات تنگ شده

یا به قول اون شعر پایینی

نیستی اما که.......

گاهی که دلم

 گاهی که دلم

 به اندازهء تمام غروبها می گیرد

چشمهایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست

از دل هر کوه کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوس به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهل فصل دست کم یکی که بهار است

من هنوز ترا دارم

چشم بی قرار

از یاد نبر که از یاد نبردمت

از یاد نبر که تمام این سالها

با هر زنگ نا به هنگام تلفن از جا پریدم

گوشی را برداشتم

و به جای صدای تو

صدای همسایه ای

دوستی

دشمنی را شنیدم

از یاد نبر که همیشه

بعد از شنیدن آهنگ << یادت نره دوست دارم >>

در اتاق من باران می بارید

از یاد نبر که ـ با تمام این احوال -

همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بود

همیشه این من بودم

که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم

همیشه حنجره ی من

هوا خواه خواندن آواز آرزوها بود

همیشه این چشم بی قراره ...

به یاد اولین وآخرین روز دیدار کوچکمان

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری

دوستت دارم چون تو هم منو دوست داری

دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق

دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی

 همچو غنچه ای که آرام آرام باز می شود و گل می شود ،

همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز می شوند

دوستت دارم همچو مهتابی که شبهای تیره و تار را با حضورش پر از روشنایی میکند

دوستت دارم همچو باران بارانی که تن تشنه دنیا را جان میدهد و می شوید
دوستت دارم کبریت بی خطر من !!!!!

همه چیز مثل یه خواب گذشت......خوابی که خواب نبود،واقعیت بود
واقعیتی که تمام ابعادش حقیقی بود و دوست داشتنی.....لحظه‌ها و ثانیه‌هایی که بوی نفسهای تو رو گرفتند و رنگ لبخندهای منو....
امروز روز سختی بود برام ! روز بی تو بودن بعد از روزهای با تو بودن
هر لحظه منتظر بودم که از در بیای تو،بهم لبخند بزنی . آروم تو گوشم بگی دوست دارم
من که نرفته دلم برات تنگ شده بود،حالا دیگه بفهم که چه حالی دارم....
همه چیز بوی تو رو میده ،تمام لباسام....لبخندهام.....حتی دلواپسیهام.....
روی تمام بودنم نگاه تو حکاکی شده...تو تمام گوشه و کنار سرانگشتهام صدای نفسهای تو پیچیده.......
اگه بگم عاشقتم شاید دروغ گفته باشم!
اما به تمام حرفامون تو اون لحظه آخر قسم تا جون دارم کنارتم.دیگه دستت صدای قلبمو حفظه و دست من نوای عشق تو رو..
منتظرت می‌مونمتا که بیای کنارم.....نگام کنی....صدام کنی.....یه دنیا عشق فدام کنی
بازم میگم دوست دارم قد خدای آسمون


تنها چیزی که از ما باقی می‌ماند
خاطره‌ایست......
که با آن زندگی کرده‌ایم
و در قاب خالی دلمان به آن جا داده‌ایم!
کاش می‌شد خاطره را تصویر کرد.......