برف هانشستند و......آب شدندو این شال گردن نیمه تماماین کلاف های سر در گمدر حسرت دستهای تو پوسیدچه سردترم !وقتی بهاربی تو خودش راچون جعبه رنگ مسخره ای عزضه می کند